هورااااااا
هورااااا
مهسا بلاخره گواهینامشو گرفت
ینی نگرفت هنور ولی این آزمون شهر کوفتی بلاخره، بلاخره تموم شد!
بعد این همه وقت اصلا باورم نمی شد! انگار که این هم نفرین شده بود...
وقتی افسر گفت شناسنامتو بردار و از ماشین پیاده شو واقعا دستم داشت می لرزید.
همیشه فک می کردم یکی می گه دستم از هیجان و استرس می لرزه اغراق می کنه
ولی اغراق نبود :)))) هی تو برگه سرک می کشیدم ببینم چند تا خطا برام زده! هی دنبال 4 امین تیک بودم ولی نبود:)))
قبول شدم بلاخره تموم شد این آزمون شهر لعنتی هم..............
هورااااااااااااااا :-""""""""
واقعا حس شادی و رهاییم رو نمی تونم توصیف کنم :))) واقعا نمی تونم :دی
+می خوام سعی کنم بیشتر بنویسم